کورشکورش، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

به دنیای من و نیما خوش اومدی پسرم

چند خاطره کوچیک

کنترل تلوزیون رو برداشتی و مثل من و بابات گرفتی جلو تلوزیون و تلوزیون رو خاموش کردی البته خاموش شدنش شاید اتفاقی باشه منتها حرکتت خیلی برا ما جالب بود کلی ذوقتو کردیم (حدود ده ماهگی)   مریض شدی اونم از نوع بدش تو تب می سوختی و منم دلم اتیش می گرفت .خدا کمک کرد گذشت اولین روز بعد از عید به مدرسه نرفتم .دهانت هم اف زده بود و شیر نمی خوردی و حسابی گشنه بودی و فقط جیغ میزدی .الان که غذا می خوری خدا رو شکر امروز توی حیاط در گیر درخت کاشتن بودیم دلت میخواست خودت روی زمین حرکت کنی و بچرخی با این کارت مشکلی نداشتم اما هر چیزی که روی زمین می دیدی سریع جاش توی دهانت بود .چهار دست و پا همه جا رو گز کردی و پره خاک شدی ...
21 فروردين 1394

هفته اول بهار 94

عکسای نی نی من رو در ادامه مطلب دنبال کنید جاده( پسرم روی صندلیش تو ماشین) نوه های حاجی بابا(مریم و مائده-نیما و طاها-امیر علی و زهرا- و ریزه ی من کورش)   کورش  وپسر عموش در تالاب چغاخور ...
7 فروردين 1394

اولین بهار زندگی کورش

اولین بهار زندگیت پسرم مبارک.ساعت تحویل سال 2 صبح بود که جنابعالی خواب تشریف داشتید .خونه حاجی بابا بودیم و تقریبا همه عمه ها و عموها بودند.بعد از چند روز برگشتیم خونه و خلاصه بازار عیدی گرفتن داغه منتها پول رو که به دستت میدن مچاله می کنی. خونه هر کسی هم که می ریم سبد میوه رو که تخلیه می کنی گاها که حواسمون پرته ظرف آجیل رو هم پخش زمین می کنی .چایی هم که برات خوب نیس ولی تا بهت ندم دست بردار نیستی. همیشه آب سیب و پرتقال رو برات می گیرم و توی شیشه پسونکت می ریزم و کیوی رو هم ریز میکنم که خیلی هم دوست داری. این روزها پسرم سرما خوردی و زیاد حال نداری و دائم نق می زنی انشااله که پسرم زودی خوب شه و کمتر مریض بشه. ...
6 فروردين 1394
1